you meek and obedient, you follow

من تاحالا مطلبی که ربطی به مسائل سیاسی داشته باشه ننوشته بودم اما وقتی اومدم و دیدم که وبلاگ ها رو فیلتر کردن ، از حرسم این مطلب رو نوشتم . حودود یه ماه ، یوخده کمتر ایران نبودم . از لحظه ای که پامو از مرز گذاشتم این ور ، شاخ بود که در میاوردم ،‌اوری دی . بابا این چه وضعشه ؟‌شورشو در آوردین . سران مملکت رو می گم . از اونا بدتر شماها مردم . بابا حماقت تا چه حد ؟ چرت و پرت تا چه حد ؟ چه قد سرتون بیاد؟ یه بار هشت سال پیش این کارو کردین ،‌ آره قبول منم بودم . منم با نگار می رفتم تو خیابون روزی هشتاد تا پستر می چسبوندم و ۵ هزار تا تراکت پخش می کردم . اما اون موقع بچه بودم . آدم یه بار از یه سوراخ گزیده می شه . حداقل من یکی که این طورم . دوباره چاهار سال پیش رفتین خودتونو مسخره کردین . الان اومدم دیدم آدمی که تا دو ماه پیش از رفتن من کتاب سرمایه مارکس رو به ۱۴ روایت ، از آخر به اول و بر عکس از حفظه ، رئیس یکی از ستاد های انتخاباتی آقای هاشمی رفسنجانیه . پسر جان تو مگه تعداد شرکتهای که مال آقای هاشمی رفسنجانی و پسرانه رو نمی دونی ؟ از تلفن اعتباری تالیا و مترو تهران بگیر و برو تا ثریا . بابا من دیروز رفتم ستاد انتخاباتی آقای هاشمی رفسنجانی و مسئولینش بهم سیگاری تعارف کردن ! می فهمی ؟ سیگار نه ، سیگاری . بابا حماقت تا چه حد ؟ دکتر سلام ! عکس قالیباف رو می چسبونن رو شیشه ماشینشون . بابا جان این آقای قالیباف بسیار محترم ، همون کسی که تو ۱۸ تیر دستور حمله نیروهای ویژه و نه حتی پلیس معمولی رو به داخل کوی دانشگاه داد در حالی که ورود نیرویی غیر از حراست دانشگاه به داخلش ممنوعه . بابا این همونی بود که اون دانشجوی شهرستانی رو از پنجره طبقه دوم پرتش کرد تو حیاط تا حیاتشو .... این همونی که زد اون یکی دانشجوی شهرستانی رو توی کوی دانشگاه کشت و بعدش تو دادگاه محکومش کرد که به طرف نیروهای پلیس سنگ پرت کرده . یه مرده ، یه داشجوی مرده رو متهم کرد که به طرف نیروهای پلیس سنگ پرت کرده و باعث ضرب و جرحشون شده .می فهمی ؟ یه دانشجو رو می کشه و بعدش متهمش می کنه و اگه از دستش هم بر میومد ، سه سال جنازشو از دروازه شهر آویزون می کرد تا عبرت بقیه دانشجو ها بشه . بابا توروخدا یکی بیاد به من بگه حماقت تا چه حد . حالا رفیقمون ورمیداره عکس آقای قالیبف محترم رو کنار اون طیارش تو فرودگاه می زنه به شیشه ماشینش . بابا حماقت تا چه حد ؟ به خدا من پیاز داغشو زیاد نمی کنم . فقط یه نیگاه به روزنامه های چند سال قبل بکنین . از مرز که رد شدم ، اولین آگهی تبلیغاتی که دیدم ،‌مال آقای مهر علیزاده بود . روش نوشته بود ، ایرانی با غرور بابک ، غیرت ستارخان ! ببینم این آقای مهر علیزاده مگه نمی دونه که بابک خرم دین با سپاه اسلام می جنگیده ؟ مگه نمی دونه که یکی از بزرگترین دشمنان اسلام برای سالها تو ایران بابک و ارتشش بوده . مگه نمی دونه که به خاطر اینکه من تو یکی از نشریه دانشجویی دانشگاهمون یه مقاله یه صفحه ای راجع به دوره تاریخی بابک نوشتم ، اون نشریه رو که بستن هیچ ، داشتن منو شتل می کردن که از سازمان مرکزی گفتن بی خیال ماجرا باشین ، بچه بوده یه غلطی کرده ، دیگه از این .....ها نمی خوره !!!! حالا آقای رئیس جمهور آینده می گه ایرانی با غرور بابک ...... و تازه این آقای معین هم میگه زنده باد آزادی . آره خوب معلومه که زنده باد آزادی . آگه آزادی نه ، پس چی ؟ آما خوب تا کجا ؟ یا حتی کجا ؟ آره زنده باد آزادی تا وقتی که وارد پراتیک اجتماعی نشه . چون اونجاست که دستت رو میشه . و اون وقت آقای لاریجانی میاد میگه هوای تازه . آخه چرا تازه الان باید هوای تازه بیاد ؟‌ من دیگه نمی تونم ادامه بدم . وگرنه یه جزوه چاهار صد صفحه ای میشه . برین رای بدین تا رئیس جمهور محبوب و با وجدانتون رو انتخاب کنین . برین و برای یه سه - چاهار سالی خودتون رو دوباره مسخره بکنین بعدش دوباره یه یاروی جدیدی میاد میگیم که نه ،دیگه این دفعه این بهتره ، این دفعه این دیگه با مردم و به وعده هاش عمل می کنه . آره وایسین تا یه روز اون مرد بیاد . همین جا بشینین رو صندلی هاتون و بد رئیس جمهور قبلی رو بگین و بگین بعدی خوبه و فلان و بسان . آره بشینین و منتظر باشین . میاد اون و همه چیز ها خوب و موعود خودشون میان می رسن و تنها کاری که شما باید بکنین اینه که تا اونموقع خوب خودتون رو به حماقت و فراموشی بزنین . --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- پ ن :‌احتمالا این بلاگ سکای تا بعد از انتخابات فیلتر باشه و بعش شما این مطلب رو ببینین که شاید دیگه فایده ای نداشته باشه . ولی خوب حداقل من حرف خودمو زدم

you stuck in the mud of life


باید به مردم این قدرت داده بشه که هیچ قدرتی رو قبول نکن
باید به مردم بقبولونبم  چیزی رو  قبو ل نکن 

چون هر قانونی خودشو نقض می کنه 
حتی این یکی 


                        this is the mud
 i'v been told you before my son

 
انکارا - ۱۰ خرداد ۱۳۸۴ (؟) - بعد از یک ساعت کنار خیابون ساز زدن


a raınbow song


we are cırculıng
cırculıng together
we are sıngıng
sıngıng our heart song
thıs ıs famıly
thıs ıs unıty
thıs ıs celebratıon
thıs ıs sacred !





antalya - ali haçoglü' s house
431384