آخرین خاطرات از آخرین لحظات شهری


    بوی پیچ امین الدوله حیاط خونه دوستی قدیمی ، ساعت چاهار صبح . یه روز بهاری . صدای خش خش باد تو برگ های تازه سر بیرون آورده از تنه ی چوبی درخت افرای تو کوچه که انگار داره اومدن چیز جدیدی رو نوید می ده ، چاقوی ضامن دارقدیمی دوست قدیمی دوران دبیرستان تو جیبم . یه کله پر از ایده و تز های جدید که قرار غوقا کنه . کلی کار مهم که رو زمین مونده ( می شه لطف کنی من که نیستم بهشون برسی ؟). و دست آخر هم دوستی که نمی دونم منتظرم می مونه تا برگردم ، یا نه .
 

سوار دوچرخم می شم و بر می گردم خونه تا ساکم رو ببندم .

به خودت نگیر ی ها ، من از آدم های شهر خسته شدم . می رم یه دو-سه هفته ای با سرخپوستای قبیله رینبو  زندگی کنم .

طولوع آفتاب تو آلاباما

وختی آهنگ ساز شدم 
واسه خودم یه آهنگ می سازم 
در باب همه رفیق هایی دودره بازم 
فقط مخصوص دودره باز ترین رفیقام
و قشنگترین مقام ها رو اون تو جا می دم 
اونایی رو که عینهو مه باتلاقا از زمین بالا می رن 
اونایی رو که عین شبنم از آسمون میان پایین 
درختای بلند رو اون تو جا می دم 
اون احساساتی رو که توم راجع به آدما شکل می گیرن و
مثل پیچک هرز می رن بالا
و اونایی رو که توم از بین میرن و مثل افرا های خشک شده 
می افتن 

تنین افتادن تنه هاشونو میندازم تو گلوم و 
فریاد می زنیم 

صدا برگ در آوردن اون پیچک های هرز رو با تحریر ادا می کنم  
من و langstone
دوتایی باهم
با هم می خونیم و تو گرگ میش 
کنار  خط راه آهن پرسه می زنیم

u reached for the secrets too soon

وختی می خواست یه چیز باحال بگه ،‌خودشو وسط دو تا صندلی جا می کرد ، آرنج چپش رو می زاشت رو صندلی من و آرنج راستشو رو صندلی اون وری .
وختی ۵ سالش بود ، یه بار دو تایی با هم تو اتوبان بودیم . من میروندم و اون داشت اون عقب واسه خودش حرف می زد . پاشد و اومد وسط دو تا صنلی ازم پرسید : تاحالا ستاره دیدی؟
گفتم : آره تا دلت بخاد ، خیتا . گفت نه از اون ستاره ها که تو آسمونه ،‌از اونایی که اینجا هست  . منم گفتم که آره دختر عمو شاپور اسمش ستاره بود . گفت : نه منظورم اونایی که تو اوتوبانن . منم گفتم که نه ، از اوناشو دیگه ندیدم
گفت چشاتو ببند ، نه اینکه تا ته ها ، یه زرهشو بزار وا بمونه . اون وخت کلی ستاره می بینی که تو اتوبانن .
۱۵ تا ستاره دیدم که نزدیک ترینشون باهام کمتر از ۱۵ متر فاصله داشت . همشون همین جا رو زمین بودن . تو اتوبان !