آقای گاودار، نگران گل سر سبد گاواش ، ٬خال خالی٬ بود . در حقیقت اون می خواد وقتی که کارگرش میگه ٬خال خالی٬ داره تو مزرعه چرت می زنه ، واقعا مطمئن بشه . اون نمی خواد که به نظرش بیاد که به احتمال 99% ٬ خال خالی ٬ در امانه . می خواد بگه که من ٬
می دونم ٬ که گاوم در امانه .
آقای گاودار پا میشه میره تو مزرعه و از دم در میبینه که تو فاصله دور ، پشت درختا یه چیز سیاه و سفید هستش که خیلی هم شبیه به گاو خودشه . بر می گرده تو دفترش و به رفیقش می گه که ٬ خال خالی ٬ تو مزرعه است .
در این مورد آیا زرعه دار واقعا این موضوع رو
میدونه ؟
رفیقش میگه که می خواد بره از نزدیک یه نیگاهی بندازه .می ره می بینه که ٬خال خالی ٬ پشت یه دیوار داره چرت میزنه و از قضا یه پارچه گنده ی سیاه و سفید هم ، همون بغل به یه بوته گیر کرده .
آقای گاودار درست می گفت . ٬خال خالی ٬ تومزرعه بود ،همون طور که آقای گاودار خیال می کرد . اما آیا درست می گفت که
میدونه که گاوش تو مزرعه بود ه؟
مهم وجود یه گاو؛ یه گل سر سبده که به هر صورتی
هست.
پاینده بادی!
ببین یگانه از ۳ حالت جدا نیست
۱ . یا من نتونستم منظورم رو خوب برسونم
۲. یا تو متوجه منظور اصلی من نشدی
۳. یا هیش کودوم
------------------------------------------------
موضوع اصلی این سواله که آیا آدم می تونه بگه که من میدونم و مطمئن باشه که میدونه ؟ یا نه
و چقدر آدم می تونه محکم بگه که من مطمئنم و از این جور حرفها . و نه گل سر سبد و وجود و وجود گل سر سبد و..
در هر صورت این هم خوب یه نظره دیگه
از من بی معرفت تر خودمم وبلاگت مبارک بیروز!
آقا حال نمودم با وبلاگت. یه سر به من بزن. کلا.
مخصوصا با بعضیاش